پیرامون فرهنگ عمومی

نویسنده : فریده فاریابی




فرهنگ عمومی مقوله‌ای است شامل تمامی فعالیتهای مبنی بر اندیشه‌ و عادت که در جهت برآوردن نیازهای بشری، بسته به انواع جوامع از نظر تاریخی، سیاسی، اقتصادی، مذهبی، رفتارهای عموم مردمی را شکل می‌دهند. رفتارهایی که گاه ویژگی خاص یک جامعه می‌گردد و در بعد خاص خود به عنوان ویژگی‌فرهنگی، سیاسی، مذهبی. اقتصادی ... اجتماع مورد توجه قرار می‌گیرد .
از همین رو در شناسایی فرهنگ عمومی یک جامعه باید به شناسایی کلیه نهادهای تشکیل دهندة فرهنگ از جهات مذکور اهتمام داشت و با دیدی وسیع، و با صبر و حوصله‌ای در خور تحقیقات میدانی دراز مدت، به جستجوی شاخصهایی که این ویژگیها را شکل می‌دهند، پرداخت.
نیز به همین جهت، شناسایی فرهنگ عمومی توسط یک فرد فاقد ارزش علمی و صحت و دقتی در خور کاربرد، در برنامه ریزیهایی که هدف آنها رعایت مبانی واقعی مسائل موجود در جهت دسترسی به اهداف ملموس و عینی و نه کلی گوئیهای خیالپردازانه عملی نیست.
اساس این شناخت امکان سنجش و مطالعه واقعیات رفتار مردم در هر زمینه است .
این مطالعه اساساً نباید متکی بر نظریه پردازی صرف باشد و اگر در این مطالعات، فصلی نیز به تبیین نظریات تخصیص یابد، باید شامل مطالعات کامل وجامعی باشند که به حداکثر ثمردهی و واقع‌گرایی نزدیک گردد.
به هنگام مطالعه موردی هر یک از ابعاد فرهنگ عمومی باید از انواع طرق تحقیق میدانی از جمله مصاحبه، مشاهده، تهیه مونوگرافیها و پرسشنامه، آمار و بررسیهای جامعه شناسانه و روان‌شناسانه از سوی افرادی که پیوندهای نزدیک و عمیق با مردم عادی و عامه دارند و استغراق در فعالیتهای آکادمیک، آنان را از واقعیات زندگی عامه مردم جدا نمی‌کند، بهره جست.
در تعیین شاخصهای تشکیل دهنده فرهنگ عمومی، مهمترین وجه، چهرة غالب رفتار مردم در هر زمینه است .
برای مثال در ایران مطالعه باید در بین گروههای تحقیق و با تمامی روشهای مفید ممکن، بسته به دیدگاه ملی یا منطقه‌ای یا محلی، و با توجه به بعد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، و در هر یک از ابعاد فوق، شاخه‌های عرف، سنت،‌قانون، مذهب، صنعت، مدرنیزم، تعلقات و همبستگی‌های خانواده‌ای، قومی، عشیره‌ای، مرزی یا درون مرزی‌تر بودن منطقه سکونت، امکانات دستیابی به راهها و ارتباطات صنعتی، علمی، تجاری، کشاورزی، شرایط جغرافیایی یا نظام خانواده، مهاجرت، بافت و شکل شهرها و نحوه رشد و توسعه آنها، نظام اطلاع‌رسانی و میزان اطلاع مردم هر منطقه، امکانات تفریحی و امکان گذاران اوقات فراغت بنحو سالم،و درعین حال با توجهات خاص در هر مورد به تقسیمات سنی‌و جنسی، گروههای درآمدی و ساختار سنتی آن جامعه،‌ انجام پذیرد و پس از گردآوری نتایج، مورد جمع‌بندی وتحلیل نهایی قرار گیرد.
تاثیرات فرهنگ عمومی و سیاستهای برنامه‌ای هر کشور، از نوع متقابل و متعادل هستند . یعنی هر یک به نوبه خود قویاً از دیگری تبعت می‌کند . گاه شناخت فرهنگ عمومی تبعیت می‌کند و گاه شناخت فرهنگ عمومی جهت انجام برنامه‌ریزیهای صحیح چنان ضروری است که عدم توفیق یا توفیق رنامه‌ها را تحت تأثیر مستقیم قرار می‌دهد . و لازم است که بدون دستیابی به چنین شناحتی، حتی‌الامکان،‌از دست‌اندازی به موارد حساس زندگی عامه مردم پرهیز و به عنگام تصمیم‌گیری ملاحظات مربوطه را دقیقاً برآورد نمود.
فرهنگ عمومی از آنجا که محصول مستقیم رفتارهای عادی مردم است، باید در ساده‌ترین فعالیت‌های اجتماعات مردم از جمله روشهای کسب و معاش، پیوند‌های خانوادگی، نظام ادارة خانواده و جامعه، نحوه پوشش ، سنتهای غذا‌خوردن ، تربیت کودک و مسائل جزئی و روزمره که در ظاهر بی‌اهمیت به نظر می‌آیند، مورد مطالعه و تفحص قرار گیرد .
از جمله عوامل اساسی شکل‌گیری فرهنگ عمومی می‌توان سه عامل حکومت، اقتصادو ارتباطات را به نهادی‌ترین ارکان تشکیل جوامع نام بد .
نظام تشویق یا تنبیه و ترفیع در هر شکل که اجرا شود، اهداف خاصی را مورد توجه و حمایت قرار داده موجب سوق دادن رفتار پیروان نظام در جهت یا خلاف جهت اهداف مورد نظر می‌گردد.
اینکه فرد با انجام چه مجموعه رفتارهایی حداکثر بهره‌مندی و حداقل زیان را در عین حفظ امنیت‌های لازم برای حیات روزمره از جمله امنیت سیاسی ـ شغلی ـ اقتصادی و خانوادگی و عواقب شخصی کسب می‌کند، معمولا ً ترکیبی است که در تعامل بین آرمانهای درونی و امکانات بیرونی یا اجتماعی برای فرد شکل می‌یابد .
هر گاه نظام مبتنی بر تشویق کارآیی، صرفه‌جویی، کا و عمل‌گرایی، پرهیز از اتلاف منابع و ارج نهادن به عمل افراد باشد چنین خصائلی خواه ناخواه مورد سبقت‌جویی بهره‌مندان از این تشویقها قرار می‌گیرند.
برعکس نظام‌های مبتنی بر رابطه قومی و خویشی، زد و بندهای سیاسی، معیارهای غیر عملی مانند چاپلوسی یا اظهار ادعای بدون عمل در باب اهداف مورد توجه نظام، موجبات گسترش همین صفات را در رفتار عامه مردم فراهم می‌سازد. بی‌شک فرموده عمیق رسول گرامی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در باب مردم و حکومت‌ها نیز به چنین معضلی اشاره دارد:
بر شما همان گونه حکومت می‌شود که شما آن گونه زندگی می‌کنید .
این تعامل به حدی عمیق است که گاه از فرط ظرافت و شدت تأثیرآن ، توجه به آن کم شده و مورد دقت برنامه‌ریزان و مجریان قرار نمی‌گیرد. دیدگاه خاص اسلام در پنهان‌کاری هر چه بیشتر در عبادات فردی در مقابل اظهار جزئی‌ترین حقوق اجتماعی، بی‌ارتباط با این نکت ظریف نیست.
هر قدر در ادای حقوق فردی نسبت به خداوند باید محتاط، پنهان‌کار و پرده‌پوش بود، و این امور بسته به شدت اخفای آنها در عین عمل، اجر بیشتری می‌یابند برعکس ادای حقوق مردم هر چه علنی‌تر باشد، اجر عظیمتر است و ثواب بیشتری دارد. . جزئی‌ترین مورد اجرای عدالت، کلمه حق درنزد ظالم با برترین درجات عبادات فردی برابری می‌نماید.
از همین جا می‌توان به شناسایی و ارزیابی نحوه استقرار نظام ارزشی دینی در اجتماعات پی‌برد و درستی یا نادرستی آنرا برآورد نمود. آنجا که مردم دینداریشان برای فریب و زیر پا گذاردن عدالت است، برای سرپوش گذاردن بر خطای خودـ چون قصد ندارند چیزی از حقوق مردم را ادا کنند، با تظاهر به ادای حقوق خداوند، و افشای عبادات فردی، برای خویش کسب و جهه می‌کنند.در چنینوضعی ملاک آن نیست که حقوق انسانی یا عدالت اجتماعی تا چه حد احقاق یا تضییع شده، بلکه رفتارهای ظاهری از جمله آنچه در جامعه ما متاسفانه به غلط ملاک شده، عدالت را به فراموشی سپرده و ظلم را به صورت پنهان شدن در پشت مظاهر دین، تبرئه می‌نماید. جالب اینجاست که چنین افرادی به محض دستیابی به ترفیعات مورد نظر خویش، اولین چیزی که فراموش می‌کنند، همان حفظ ظاهری است که سبب آن به اینجا رسیده‌اند و اطمینان دارند که کسی به کارآیی و عملکرد واقعی آنان رسیدگی نخواهد کرد .
ایجاد تغییرات اساسی در نظام ارزشیابی مسئولین اجزائی در کلیه رده‌ها و سطوح، امکان دسترسی عامه ارباب رجوع به مرجع معتمد و عادل بررسی شکایات، پاداش و مجازات دقیق د حتمی و قطعی بر مبنای ارزیابی عملکرد، علی‌رغم انتصاب مجرمین به مظاهر مقدس دین و مجازات یا پاداش فقط و فقط به عمل ، ایجاد نظام دقیق و معتمد بازرسی کل کشور برمبنای گزینش و تربیت نیروهای صالح و معتقد، و اصلاحات ساختاری نظام ارتقاء مراتب اداری و کسب درجات در هر بخش، در دراز مدت قادر است نظام ارزشی مورد نظر را حکمفرما نماید. و در صورت هر چونه سهل‌انگاری در تدوین و تبیین این نظام، نه تنها بخش اداری و اجرائی، بلکه کل جامعه که شامل عموم مردم است، لاجرم راههای ریا و تظاهر، فساد و رشوه و دروغ‌پردازی و گناه‌کاری رابرای دستیابی به کمترین اهداف برخواهند گزید و با چندین مورد مشاهده موفقیت در وصول به اهداف مطلوب، آن را در رأس. آموزشهای خود به فرزندانشان و انتقال بهنسلهای بعد قرار خواهند داد و به این ترتیب،فرهنگ عمومی شکل خواهد گرفت .
عنصر مهم دیگر، با توجه به گسترش روزافزون تکنولوژی ارتباطات، خود ارتباطات است .
هیچ جامعه‌ای بدون ارتباط مستمر و مؤثر با اجتماعات دیگر، دچار تحول جدیدی درساختار فرهنگ عمومی خود نمی‌گردد. ارتباطات نخستین، سنگ بنای جزئی ترین تحول فرهنگی در یک جامعه است .ارتباط از نخستین شکل آن که ایجاد راه، سفر به سرزمینهای مجاور و دور دست یا ناشناخته، مبادله تجاری یا سیاسی، روابط عاطفی و مذهبی و در مهمترین شکل‌ خود، ابداع خط، زمینه‌ساز تحولات اساسی درجوامعی بوده که به هر یک از این انواع رابطه دست یافته اند.
رشد تکنولوژی جهان معاصر نیز، بیشترین وجه تأثیر خود را بر توسعه و گسترش ابزارها، شیوه‌ها و حوزة کارکرد ارتباطات نهاده، به نحوی که جهان معاصر از سوی اندیشمندان ملقب به دهکده جهانی و انقلاب ارتباطات در رده انقلابات کشاورزی و صنعتی قرار گرفته است .
اما از آنجا که قدرت برتر به سبب تکنولوژی پیشرفته در دست کشورهایی است که مدعی داشتن فرهنگ برتر نیز هستند، در عصر ما، ارتباطات از مهمترین و سائل القاء سلطه این فرهنگ برمللی است که اینان قصد دستیابی به منابع مادی و انسانی آنان را دارند. و دراین راستا از هیچ تلاشی جهت تحمیل برتری فرهنگ خود و اعتقاد. ملتهای دیگر به پیروی مطلق از این فرهنگ ونفی فرهنگ خودی حتی تحقیر آن، فروگذار نمی‌کنند. تبلیغات اگرنه تنها سلاح ابن فرهنگ مدعی برتری است و دومنبع سکس و پول ابزارهای اصلی این تبلیغ هستند .
و اگر علائق مردم به طرز صحیحی به خدمت رشد و تعالی انسان و تقرب او به منبع حقیقت و هدایت گرفته نشود، بهترین وسیله ذلت و ضلات بشر می‌گردد. درگروهای سنی جوان که سرمایه‌های انسانی و نیروی فعال هر کشوری هستند، به مراتب بیش از گروههای سنی دیگر آسیب‌پذیر هستند و از همین رو، نوک تیز حمله بیگانگان نیز متوجه این گروه سنی بطور خاص است .
در مقابل، مهمترین نکته اتکاء چاره اندیشان و برنامه‌ریزان تقابل فرهنگی نیز باید هدایت نسلها در جهت آن باشد که همین دو نیاز اساسی را وسیله کمال انسانی قرار دهند و اگر نه، اقلاً مشکلات و معضلات ناشی از آن و توجه به این مسائل را به حداقل کاهش دهند. بر آوردن نیازهای مادی و معنوی چنانکه امکان رشد و تقویت مبانی خانواده، سهولت دستیابی به امکانات ازدواج وتشکیل خانواده‌های پایدار، تبلیغ فرهنگ خانواده خواهی وخانواده خواهی و خانواده دوستی، تقویت نهادهای حمایت از خانواده، از جمله اصلح قوانین وبهبود وضع محاکم دادرسی و نشر کتب ومجلات آموزش فرهنگ سالم خانوادگی می‌توانند از جمله این سیاستها شمرده شوند.
از سویی جنگ فقیر و غنی که به سبب جاذب قوی آن در تمامی اعصار حیات بشر، سرمنشاء انقلابات واندیشه‌ها و جنگها و حکومت‌های بی‌شمار بوده است، همچنان عنصر اساسی در جهت شکل‌یابی فعالیتهای اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی بخصوص در میان جوانان است . شکل‌دهی فعالیتهای جوانان درقالب فعالیتهایی نظیر کمکهای جمعی اوائل انقلاب اسلامی ایران به روستاها از طریق جهاد سازندگی، ایجاد زمینه‌های فعالیت سیاسی و امکان ابراز عقیده وفوران انرژی مبارزه طلبی‌جوان، تأمین گستردة امکانات اوقات فراغت، ایجاد اشتغال مولد، رشد امکانات دسترسی به منابع اطلاع رسانی، ترویج روحیه تحقیق و مطالعه و ترویج فرهنگ خودکفایی ضمن فراهم کردن امکانات بدوش کشیدن بار تکفل فردی، کاهش قطعی تضاد طبقاتی و دفع رنگ محرومیت از چهره شهرها وروستاها، حذف موارد بی‌عدالتی و تلاش در جهت استقرار عدالت اجتماعی، از جمله وظایف سیاستگذاران در جهت بهره‌مندی از جاذبه این تضاد در جهت سازماندهی رفتار نسلها است .
در غیر این صورت اندک فقر، بیکاری یا محرومیتی که پناه و پاسخی درجامعه خودی نیابد، لقمه‌ای آماده برای گلوی گشاده فرهنگ بیگانه خواهد ساخت.
عنصر مهم دیگر، اقتصاد است. هیچ اندیشة سالمی تأثیر مهم اقتصاد بر فرهنگ و متقابلاً فرهنگ بر اقتصاد را تکذیب نمی‌کند. رشد یا رکود، بارورشدن و بالییدن یا پژمردن افسردن روحها واندیشه‌ها، استعداهای شگرف همه و همه در گرو حمایتها و آزادی‌های اقتصادی و امکانات باوری این استعدادها است، اقتصاد، چندان درچرخه حیات بشری اثر سازنده یا تخریبی می‌تواند داشته باشد که عدم معاش یا دین مبین، معادل عدم معاد خوانده شده است .
توصیف این بخش از مبانی تئوریک توضیح واضحات خواهد بود . اما جهت ان که میزان دخالت این امر مهم درشکل دهی یا تغییر فرهنگ عامه تبیین گردد، خاطره‌ای را برایتان می‌نویسم که از نظر بنده به حد کافی نمایانگر این مطلب هست.
امید آنکه مجموع بحث راهگشای آرزومندان اصلاحات ساختاری و بهبودی اساسی شیوه حیات بشری بالاخص در میان امت اسلام و مسلمین باشد . ان شاءالله
در پس بسیاری از سنتهای جوامع، حکمتهایی نهفته‌اند که بی‌اطلاعی از آنها گاه موجب عدم درک صحیح ارزش و اهمیت این سنتها شده و رمینه‌ای جهت پایمال شدن آنها را فراهم می‌سازد .
یکی از موارد انحراف و اخلال در نظام فرهنگی جامعه که اثرات سوء آن شایسته تحقیق و تدبر و اقدام فوری درجهت رفع آنهاست، ایجاد مراکزی جهت فروش البسه دست سوم خارجی در تهران و شهرستانها و بالاخص شهرهای مرزی است .
هر چند منشاء ورود این لباسها برای حقیر نامعلومی است، لیکن تاریخچه پیدایش آنها زیاد قدیمی نیست و حداقل دربعضی موارد خاص به سه‌الی چهار سال قبل مربوط می‌شود .
در سال 1366 که یکی از دوستانم به مناسبت حملات موشکهای عراقی به تهران، مجبور شده بود یک ترم تحصیلی میهمان دانشگاه زاهدان شود، در نهایت اعجاب، خبر وجود چنین مراکز فروشی را به من داد. نام این مرکز فروش بوتیک لته، بود و ظاهراً لباسهای مستعمل خارجیان از طریق مرزهای پاکستان و دریای عمان وارد شده و توسط اقشار مختلف مردم، خریداری و استفاده می‌شداین استقبال از سوی مردم مرفه‌تر ( که در این مناطق بسیار معدودند) از جهت تقلید و پیروی خارجیان و خودباختگی فرهنگی و از سوی مردم فقیر ( که اکثریت غالب مردم منطقه را تشکیل می‌دهند ) به سبب نیازمندی و محرومیت شدید آنان بوده است .
چند سال بعد خبر ایجاد چنین مراکزی را در ارومیه شنیدم و با ناباوری تمام شاهد استقبال مردم نیز بودم . مردمی که زمانی پوشیدن لباس کهنه اقوام و آشنایان مسلمان و پاکیزه خود را کسر شأن خود و مخالفت عزت نفس خود می‌دانستند، با حرص و ولع تمام به این مراکز رفته، لباسهای دست دوم خارجیان را خریداری و پس از شستشو ، مصرف می‌کردند. و جز بعضی خانواده‌هایی که بشدت پای بند اصول سنتی و عرف بودند، هیچ خانواده‌ای از این جریان و تبعات آن در امان نماند. این سنت‌شکنی زشت، طبیعتاً در خانواده فقیرتر، که با پولی اندک ، لباسی مناسب را می‌خریدند ، بیشتر ریشه‌دواند .
مدتی بعد، شاهد اختصاص میدان وسیعی جهت ایجاد غرفه‌های متعدد فروش این لباسها در ارومیه بودم. با دلی دردمند و اندهی پایان ناپذیر شاهد بودم که صرفاً از آن جهت که اداره این غرفه‌ها منشاء ایجاد کار برای عده‌ای از بیکاران محلی که قبلاً روستایی و کشاورز بوده‌اند، موجبات گرایش جوانان روستایی به چنین‌کاری شده، زیرا سود حاصل از آن با زحمتی بسیار اندک، چندین برابر کاز طاقت‌فرسا و کم‌بازده کشاورزی است .
از طرفی در هر خانه و خانواده‌ای به نحوی مصرف این لباسها رایج شده بود و وقتی از مردم می‌پرسیم علت عمده آن را ارزانی فوق‌العاده این لباسها در مقابل گرانی فوق‌العاده لباسهای مشابه دربازار بیان می‌کردند و این قیمتها هر چه بود، قدرت آن را داشت که داستان عزت نفس را قدیمی کند .
پس از مدتی که دوباره به ارومیه رفته بودم شنیدم که قیمتهای این بازار نیز بالا رفته و اجناس به قیمتهایی به مراتب بالاتر از قبل به فروش می‌رسند. زیرا تقاضا از شهرستانهای اطراف زیاد شده و از شهرهای کوچکتر برای خرید البسه به طور عمده با این میدان مراجعه می‌شود.
در شهرهای دیگر نیز، ایجاد اشتغال و درآمدفوق‌العاده، سرمنشاء اصلی رشد و رواج این مراکز بود .
هر چند مشکل عدم رعایت بهداشت و رواج بیماریهای گوناگون و عواملی از قبیل هجوم فرهنگی ورواج شیوه پوشش غربی نیز مهم‌اند، اما من همچنان بر تاثیر شگرف اقتصاد ب فرهنگ، درمانده بودم و به چشم می‌دیدم که تا چه حد قدرت تخریب، در چنین عاملی بای از بین بردن اصیل‌ترین نهادهای فرهنگی مردم وجود دارد . و تا چه حد مسئولینی که موجبات پیشرفت و ایجاد چنین معضلاتی را فراهم می‌سازند، از حساسیت این مسائل بی‌خبر یا نسبت به آن بی‌توجهند.
آیا سزاوار نبود که با اختصاص بازار محصولات پوشاک ارزان قیمت داخلی این مشکل حل شود و موجبات رشد تولید ملی و مصرف فرآورده‌های وطنی فراهم شود تا اینکه ضمن وابستگی اقتصادی ، آنهم به محصولات مستعمل بیگانه، ارزشهای فرهنگی اصیل دینی و مل خویش را نیز چنین ارزان از دست بدهیم ؟
بعدها شنسدم چنین مراکز فروشی در تمامی شهرهای مرزی مثل اهواز، بندرعباس ، باختران، ماکو، مشهد، زاهدان و کرمان وجود دارد و بعید نیست که شهرهای درون مرزی نیز صاحب چنین مراکزی شده باشند. چنانچه در تهران نیز شاهد وجود آنها هستیم .
چه باید کرد؟ سرمنشاء چنین حرکتی چه بوده‌است ؟ علت رشد و گسترش آن چیست ؟ آیا هجوم بی‌امان کالاهای دست اول تولید غرب به بازار مصرف گسترده ما کافی نیست ؟
آیا وجود این همه بیکار مستعدکار ، برای مسئولین نشانه خوبی از آن نیست که در این مناطق می‌توان به رشد و گسترش تولیدات برمبنای صنایع کار بر همت گماشت؟ آیا سرمایه‌گذاری برای جذب نیروی فعال کار در این مناطق وظیفه‌ای خطیر در جهت حفظ ارزشهای ملی و دینی ما نیست؟ آیا جامعه روستایی ما شایسته حمایتی بیش از پیش در عرصه تولید، چه صنعت روستایی و چه کشاورزی نیست؟ حمایت از ارزشهای فرهنگی محدود به نهادهای مطبوعاتی و رسانه‌های گروهی نیست، بخش اعظم واصلی این حمایت بر دوش متولیان اقتصاد جامعه است و رسانه‌‌های گروهی پیام رسان این ارزشها هستند نه ایجاد کننده اصلی آنها .
برگرفته از : فصلنامه شورای فرهنگ عمومی
منبع:http://www.porsojoo.com